- هم مکتب
- همشاگرد هماموز دو یا چند شاگرد که دریک مکتب درس خوانند (نسبت بهم)، همشاگردی
معنی هم مکتب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دو یا چندتن که با هم سواره حرکت کنند، کسی که در التزام رکاب بزرگی حرکت کند ملتزم رکاب: هر کجا شاه جهان لشکر کشد بر خصم ملک نصرت و تایید باشد هم عنان و هم رکاب. (سوزنی)
همابخور هم اندیش دو یا چند تن که دارای یک مشرب و طبیعت و خوی باشند
همدین همکیش دو یا چند کس که دارای یک مذهب باشند (نسبت بهم) هم کیش
دو یا چند کس که بر یک تخت و نیمکت نشینند، همنشین معاشر: امان از همکت بد